بطورقابل تردید، یامشکوک، بطورنامعلوم، چنانکه قابل بحک باشد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مغرور، مطمئنا سایر معانی: مطمئنا
مطمئنا، قطعا، یقینا، حتما، همانا، محققا سایر معانی: مسلما، بی شک [صنعت] اطمِنان، حتمی
همانا، حتما، بی گمان، قطعا
بطور آشکار یا معلوم، معلوم است که، بدیهی است که [ریاضیات] واضح است که، آشکارا، به طور آشکار
یقینا، محققا، مسلما، بطور حتم، لاریب سایر معانی: همانا، به طور قطع، قطعا، حتما، مطمئنا، (با فعل منفی - خودمانی) مطمئن هستم که، با اطمینان
واقعا، براستی، امین، حقیقتا، هر اینه سایر معانی: (قدیمی) به درستی (که)، هرآینه