صفت، نهاد، جنبه، وجود، نوع، چگونگی، کیفیت، خصوصیت، چونی، زاب سایر معانی: کیفیت (در برابر: کمیت quantity)، چند و چونی، چونایی، کواس، فروزه، خصیصه، ویژگی، خاصیت، (چیز) مرغوبیت، اعلایی، خوبی، ا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] ممیزی کیفیت
کنترل کیفیت سایر معانی: (کنترل مرغوبیت و بی عیب بودن محصولات) فرورد مهار [حسابداری] کنترل کیفیت [خودرو] کنترل کیفیت [شیمی] کنترل کیفیت [عمران و معماری] کنترل کیفی - کنترل کیفیت [کامپیوتر] کن ...
[کامپیوتر] مهندسی کیفیت . [ریاضیات] مهندسی کیفیت
[صنعت] گسترش کارکرد کیفیت - یک روال تصمیم گیری دیداری برای گروه های چند مهارته پروژه بطوریکه در مورد خواست خریدار، درک مشتری و در خصوص مشخصه های نهایی محصول از نظر مهندسی، توافق جمعی حاصل آی ...
[صنعت] توسعه کارکرد کیفیت
[ریاضیات] اهداف کیفیت
[ریاضیات] حلقه ی کیفیت
[ریاضیات] اهداف کیفیتی
[نساجی] کیفیت انطباق
[عمران و معماری] کیفیت جریان
[برق و الکترونیک] کیفیت خدمات