عفونت، تعفن، گندیدگی سایر معانی: گندیدگی، تعفن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلیدی، الودگی، هرزه، کثافت، چرک، خرده ریز سایر معانی: نجاست، فژه، گروس، پژگنی، هرزگی، قباحت، بی آزرمی، زشتکاری، فساد اخلاقی [نساجی] چرک - کثافت - آلودگی
فساد، پوسیدگی، گندیدگی سایر معانی: putrescencty گندیدگی