ترقی کردن، پیشرفت کردن، بهتر شدن، موفق شدن، قوی شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرگردان بودن، سفر کردن، بزیارت رفتن سایر معانی: رهنوردی کردن، پیمودن، راه رفتن، گشتن، اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن