(عامیانه) مخفف:، پیشوند:، روان [psychology]
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روانکاوی [روانشناسی] رویکردی به ذهن و اختلالهای روانی و نحوۀ درمان آنها با این فرض اساسی که بیشتر فعالیتهای ذهنی و پردازش آنها در ضمیر ناخودآگاه رخ میدهد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
روانکاوی، تجزیه و تحلیل روانی، تحلیل روانی سایر معانی: روانکاوی، تحلیل روانی، تجزیه و تجلیل روحى
روانکاو [روانشناسی] درمانگری که آموزشهای نظری و عملی روانکاوی را دیده است و از فنون روانکاوی در درمان اختلالات روانی بهره میبرد ...
روانکاو سایر معانی: روانکاو
روانکاوانه [روانشناسی] ویژگی آنچه مبتنی بر رویکرد روانکاوی است
وابسته به روانکاوی سایر معانی: وابسته به روانکاوی
گروهدرمانی روانکاوانه [روانشناسی] نوعی گروهدرمانی که در آن از مفاهیم و اصول و شیوههای اساسی روانکاوی مانند تداعی آزاد و تحلیل مقاومت و تفسیر رؤیا استفاده ...
روانپویهشناسی [روانشناسی] هر دیدگاهی که بر جنبههای تحول و تغییر و تعامل فرایندهای ذهنی و هیجانی و انگیزشها و سائقها تأکید داشته باشد ...
(با فعل مفرد) روان پویا شناسی، پویش شناسی روانی
پیدایش روان یا خرد
روان نگاری