psychoanalysis

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

روان‌کاوی [روان‌شناسی]

رویکردی به ذهن و اختلال‌های روانی و نحوۀ درمان آنها با این فرض اساسی که بیشتر فعالیت‌های ذهنی و پردازش آنها در ضمیر ناخودآگاه رخ می‌دهد

انگلیسی

psychoanalysis

واژه‌های مشابه

psychoanalysis

روانکاوی، تجزیه و تحلیل روانی، تحلیل روانی سایر معانی: روانکاوی، تحلیل روانی، تجزیه و تجلیل روحى

دیکشنری انگلیسی به فارسی

applied psychoanalysis

روان‌کاوی کاربردی [روان‌شناسی] بهکارگیری اصول روان‌کاوی در حوزه‌هایی غیر از حوزۀ بالینی مانند ادبیات و هنر و دین

واژه‌های مصوب فرهنگستان

orthodox psychoanalysis

روان‌کاوی سنتی [روان‌شناسی] درمان روان‌کاوانه‌ای که بیهیچ جرح‌وتعدیلی به راهکارهای بنیادین زیگموند فروید پایبند است ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

wild psychoanalysis

روان‌کاوی ناسنجیده [روان‌شناسی] نوعی روان‌کاوی مبتنی بر برداشت سطحی و شتاب‌زده که از روش‌ها و فنون اصلی روان‌کاوی فاصله می‌گیرد و به اندرزدهی مستقیم به بیم ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش