آغازین [هنرهای تجسمی] ویژگی هنرمندی که پیش از دوران به کمال رسیدنِ هنر زندگی میکرده است
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] دیواره سلولی ابتدایی [پلیمر] دیواره سلولی ابتدایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تغییر مقدماتی [شیمی] یکی از تغییرات مولکولی به لحاظ مفهومی ساده که ازطریق آن میتوان واکنش پایه را از جنبۀ نظری تشریح کرد
[ریاضیات] تابع اولیه
[زمین شناسی] شبکه نخستین،شبکه ابتدایی - شبکه بلوری که بر حسب یک سلول واحد تعریف می شود؛ یعنی شبکه ای با نقاط شبکه ای تنها در گوشه ها.
[ریاضیات] نگاشت اولیه
حلقۀ اولیه [ریاضی] حلقهای مانند R که به ازای آن یک R- مدول (چپ) صادق ساده وجود داشته باشد
[ریاضیات] حلقه ی اولیه
[ریاضیات] حدود اولیه
[زمین شناسی] عنصر گرافیکی پایه، برای ساخت یک نمایش مانند یک نقطه یا یک خط مورد استفاده قرار می گیرد.
اهل یک اب و خاک، بومی، قدیم، اصلی سایر معانی: ساکنان اولیه، سکنه ی اصلی، وابسته به بومیان به ویژه بومیان استرالیا، سکنه اولیه
ادم کهن سال، ادم کهنه پرست، پیش از طوفان نوح، وابسته به پیش از طوفان سایر معانی: (مزاح یا تحقیرآمیز) قدیمی، کهنه، پیر، کهنسال، بدوی، مال عهد دقیانوس، وابسته به پیش از توفان نوح