aboriginal
/ˌæbəˈrɪdʒn̩əl/

معنی

اهل یک اب و خاک، بومی، قدیم، اصلی
سایر معانی: ساکنان اولیه، سکنه ی اصلی، وابسته به بومیان به ویژه بومیان استرالیا، سکنه اولیه

دیکشنری

بومی
اسم
aboriginalاهل یک اب و خاک
صفت
native, indigenous, endemic, domestic, vernacular, aboriginalبومی
primitive, aboriginalقدیم
main, original, principal, basic, primary, aboriginalاصلی

ترجمه آنلاین

بومی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.