راهب، تارک دنیا سایر معانی: دیرنشین، صومعه نشین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشیش بخش سایر معانی: (کلیسای انگلیکان) کشیش کلیسای محل (rector هم می گویند)
راهبه، تارک دنیا، روحانی، خدا پرست، مذهبی، دین دار سایر معانی: دینی، کیشی، متدین، پارسا، خدا ترس، با وجدان، درستکار، بسیار دقیق، مصر، پافشار، وسواسی، عضو صومعه، عضو راهبه خانه، دیر نشین، خان ...
شمن، جادوگر و حکیم قبیله، دهخدا، کشیش یاکاهن یا جادوگرمردم قدیم شمال اسیا واروپا
ساحر، جادو گر و طبیب سایر معانی: (برخی قبایل بدوی) ساحر و حکیم باشی، در میان قبایل افریقایی جادو گر و طبیب، ساحر