سابق، سابقا سایر معانی: پیشتر، قبلا [نساجی] قبلا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش پرداخت، پیش قسط، سبقت، ربون، پیشرفت، مساعده، پیش روی، جلو بردن، از پیش فرستاده شده، تسریع کردن، جلو بردن، پیش بردن، اقامه کردن، جلو رفتن، ترقی دادن، ترفیع رتبه دادن، مساعده دادن، پیش رفت ...
یکبار دیگر، سابقا، یک مرتبه، فقط یکبار، یکوقتی سایر معانی: یک بار، یک دفعه، هرگاه، هرگز، اصلا، قبلا، پیشترها، یک روزی، یک مرحله، یک درجه، یک نسل، همینکه، به مجردی که، به محض اینکه، وقتی که، ...