مدعی، سالوس، وانمودگر، عذراورنده، مدعی تاج وتخت سایر معانی: متظاهر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قلب ساز,سکه قلب درست کن
ژستو، وانمود کن، پرسش دشوار، قیافه گیر سایر معانی: رجوع شود به: poseur، (پرسش یا مسئله) حیرت انگیز، بهت انگیز، poseur وانمود کن
افاده ای، قلمبه سایر معانی: (در اصل) کسی که ثروت و لقب اشرافی ندارد، عامی، (کسی که ثروت و مقام در نظرش مهم است و به زیر دستان فخر می فروشد) دنیا دوست، فخر فروش، گند دماغ دار، متفرعن، گران سا ...
قیافه، بینی، قیافه گرفتن، شکلک دراوردن سایر معانی: (عامیانه) بینی، دماغ، صورت، چهره، اخم، چهره درهم کشی [سینما] قیف - مخروط
عابد ریاکار، خشکه مقدس، زهد فروش، مقدس ریایی سایر معانی: (نام شخصیت اول نمایشنامه ی مولیر) تارتوف، tartufe شخصیت نمایشنامه مولیر مقدس ریایی