اراده، خواست، از روی اراده، مشیت سایر معانی: اختیار، خواهندگی، از روی قصد و رضا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت، اراده کردن، فعل کمکی'خواهم'، خواستاربودن، میل کردن، وصیت کردن، خواستن سایر معانی: تصمیم، عزم، اشتیاق، علاقه، رغبت، یازش، یازه، ...
اولویتی که یک دولت در جهت جذب کالا برای کشتیهایی که تحت پرچم آن به ثبت رسیدهاند قائل است، صرفِنظر از ملاحظات تجاری حاکم بر حمل کالا [حملونقل دریایی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان