پیشبینی کِشَند [ژئوفیزیک] تعیین زمان و ارتفاع کِشَند در یک مکان، پیش از وقوع، بهکمک محاسبات ریاضی مبتنی بر اجزای هماهنگ کِشَندی (harmonic tidal constituents) ...
واژههای مصوب فرهنگستان
حساب، براورد، محاسبه، محاسبات سایر معانی: آمارش، برآورد، برداشت (در اثر محاسبه)، پیش اندیشی (به ویژه اگر از روی خودپرستی باشد)، پیش دستی [حسابداری] محاسبه [عمران و معماری] محاسبه [ریاضیات] ح ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فالگیری، پیش گویی، فال، تفال، غیب گویی، حدس درست، فال بینی سایر معانی: آینده بینی (با سحر و جادو)
حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظن، حدس زدن، خیال کردن، تخمین زدن، فرض کردن سایر معانی: برآورد تقریبی کردن، گمان کردن، داوری ناشی از حدس و قیاس [ریاضیات] حدس زدن، حدس
زایچه، زیج، جدول ساعات روز سایر معانی: طالع نامه، بخت، (جدول جایگاه ستارگان برای پیش بینی آینده و بخت) آینده نما، طالع نما، طالع بین، جدول ساعات نجومی، زیگ، طالع بینی، آینده نمایی ...
الهام، علم غیب، اگاهی از پیش، پیش دانی سایر معانی: پیش آگاهی، پیشگویی
اعلان، اثر، نشان، نشانه، صورت، علم، تابلو، رمز، علامت، ژست، ایت، امضاء، نشان گذاشتن، امضاء کردن، پاراف کردن، اشاره کردن سایر معانی: نماد، (مغازه یا موسسه - راهنمایی رانندگی) تابلو، (جانور) ر ...
معنی، اظهار، مفهوم، مفاد، تعیین، ابلاغ، نص صریح سایر معانی: چم، آرش، ابلاه [سینما] مفهوم - رسانایی [نساجی] معنا - مفهوم [ریاضیات] دلالت، معنی
سحر، جادو، اعجاز سایر معانی: انجام دادن اعمال معجزه آمیز، فرجودگری، سحر و جادو، معجزه، کار خارق العاده، خرق عادت
سحر، جادو سایر معانی: معجزه، فرجود
پیشبینی جنبههای گوناگون اقلیم یک منطقه برای یک دورۀ زمانی مشخص [علوم جَوّ]
تعیین زمان و ارتفاع کِشَند در یک مکان، پیش از وقوع، بهکمک محاسبات ریاضی مبتنی بر اجزای هماهنگ کِشَندی (harmonic tidal constituents) [اقیانوسشناسی] ...