سابق، ماقبل سایر معانی: (از نظر زمان یا مکان یا رتبه یا اهمیت) مقدم، دارای حق تقدم یا اولویت، پیشین، قبلی، جلوی، پیش رفته، سابق الذکر [ریاضیات] آلی، پیشین، قبلی، فوق، قبلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تغییرهای قابل مشاهدۀ ناشی از انباشت کُرنش که به زمینلرزه منجر میشود [ژئوفیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان