بازداشت، بازداری سایر معانی: سیاست انباشتن سلاح های اتمی به منظور منصرف کردن دشمن احتمالی از حمله، بازدارش (از طریق تهدید به عمل متقابل)، انصراف انگیزی، منع، منع از راه ارعاب و تهدید ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی