deterrence
/dəˈtɜːrəns/

معنی

بازداشت، بازداری
سایر معانی: سیاست انباشتن سلاح های اتمی به منظور منصرف کردن دشمن احتمالی از حمله، بازدارش (از طریق تهدید به عمل متقابل)، انصراف انگیزی، منع، منع از راه ارعاب و تهدید

دیکشنری

بازدارندگی
اسم
inhibition, deterrence, blockage, dissuasionبازداری
detention, arrest, arrestment, deterrence, backset, curbبازداشت

ترجمه آنلاین

بازدارندگی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.