مصلحتگرایی [علوم سیاسی و روابط بینالملل] مشی یا نظریهای که با پرهیز از آرمانگرایی بر عمل سیاسی براساس مقتضیات وقت تأکید دارد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
قطعیت، فلسفه عملی، فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی، مصلحت گرایی، جنبه عملی، بدیهی بودن، تعصب در اثبات عقیده خود سایر معانی: عملیگری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مادیت، ماده گرایی، ماده پرستی سایر معانی: فلسفه ی اصالت ماده، ماتریالیسم (در برابر: ایده آلیسم یا انگارگرایی idealism)
قانون مبتنی بر تجربه (نه از روی موازین علمی)، حساب انگشت، حساب تخمینی و فرضی [شیمی] قاعده سر انگشتی، قانون مبتنی بر تجربه (نه از روى موازین علمی )، حساب انگشت، تخمین کلی (مفید ولی نه خیلی دق ...
مشی یا نظریهای که با پرهیز از آرمانگرایی بر عمل سیاسی براساس مقتضیات وقت تأکید دارد [علوم سیاسی و روابط بینالملل]