خنازیر، گراز، خوک، ادم حریص و کثیف، قالب ریختهگری، مثل خوک رفتار کردن، خوک زاییدن سایر معانی: (خودمانی) زن شلخته، (خودمانی) آدم پررو، پر مدعا، بی معرفت، (معمولا با: it) مثل خوک زندگی کردن، د ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی