(زنانه) کلاه (که لبه ی جلو آن بیرون زده است)، کلاه زنانه ای که نوک جلو امده ای دارد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(درباره ی چیز) کنجکاوی بیجا به خرج دادن، فضولی کردن
در کار دیگران فضولی کردن، دخالت بی جا کردن
ادم شکم گنده، مردانگلیسی
قرار دادی، سفارشی سایر معانی: زمان گذشته و اسم مفعول: bespeak، نامزدی، نامزد شده
قرار دادی، سفارشی، نامزد شده سایر معانی: نامزدی
(بازی ورق) پوکر، پوکر معمولی (با stud poker مقایسه شود)
(در گفتار) مودب، با ادب، ادب مند، خوش زبان (در برابر : بد دهان foulmouthed)، خوش بیان، مودب، ملایم نرم، نرم زبان، شیرین زبان
خوش سخن
[عمران و معماری] مشعل گازی
رجوع شود به: hocus-pocus، بستنی دستفروشان
(انگلیس - عامیانه) گول زنی، حقه بازی