سست، کودن، کند، تنبل، اهسته، تدریجی، اهسته کردن یا شدن سایر معانی: کند ذهن، کند هوش، دیر فهم، دیر آموز، پردرنگ، پر تعویق، آهسته، کندرو، یواش، کم سرعت، بطی (در برابر: تند fast)، کم اشتیاق، کم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرگردان بودن، هرزه گردی کردن، ول گشتن سایر معانی: (عامیانه)، خرامیدن، یالم یالم راه رفتن، خیابان گز کردن، چمیدن، مچیدن، قدم زدن، راه رفتن، بزحمت راه رفتن