وافر، سرشار سایر معانی: فراوان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وافر، سرشار، پربار سایر معانی: فراوان، بسیار، فرهست، متعدد، پرشمار، پر ثمر، پر برکت
نوعی ابجو، آبجو استاوت، سخت، محکم، شق، تنومند، ستبر، ضخیم، نیرومند، چاق و چله، تومند، با اسطقس، قوی بنیه سایر معانی: دلیر، دلاور، بی باک، نترس، تهمتن، قوی هیکل، قلچماق، لندهور، مستحکم، استوا ...