بازیگر [سینما و تلویزیون] هنرمندی که نقشی را بر روی صحنه اجرا میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
[سینما] بازیگر جزء
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] بخش حافظه فقط خواندنی دیسک -فشرده [ سی دی- رام] یکی از وسایل جانبی کامپیوتر شخصی که با استفاده از صفحه گردان موتوریس و سیستم پخش الکترواپتیکی حفره های موجود روی دیسک فشرده ...
گرامافون [برق و الکترونیک] پخش صفحه نگهدارنده ی گردان موتوری که با استفاده از یک پیکاپ گرامفون سیگنالهای AF را از صفحه گرامافون به دست می آورد . این سیگنالها باید برای تقویت بیشتر، پیش از با ...
[ریاضیات] بازیکن سطری
[کامپیوتر] بخشی از نرم افزار که به یک نمایش امکان اجرا بدون حضور برنامه ی کاربردی در کامپیوتر را می دهد . از این رو نمایش کوچکتر شده و روی هر کامپیوتری اجرا می شود .
[سینما] بازیگر پشتیبانی کننده - هنرپیشه کمکی
[برق و الکترونیک] دستگاه پخش نوار دستگاهی فقط برای پخش نوارهای مغناطیسی ضبط شده .
[فوتبال] وسائل بازیکنان
[فوتبال] دریافت کننده نهایی پاس ها
ورزشکار، پهلوان، یکه تاز، قهرمان ورزش سایر معانی: یل
شرط بندی کننده، کسی که شرط می بندد سایر معانی: کسی که شرطبندی می کند، شرط بند