[حسابداری] اظهارنظر مردود (حسابرس)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] نظر مشورتی
confirm someone in his|her opinionکسی را در عقیده (و غیره ی) خود تقویت و تایید کردن
عقیده ایی که پرورده وموردپسنداوست
[حسابداری] نظر منفی
نظر، گمان، اندیشه، رای، اعتقاد، عقیده، فکر، نظریه، پندار سایر معانی: نگریه، باور، نظر خبره، نظر کارشناس، عقیده ی اهل فن، نظر مردم (افکار عمومی)، (حقوق) نظر قاضی، نظر دادگاه [فوتبال] حریف [حق ...
خودرایی، استبداد
وابسته به عقیده و نظر، نگریه ای، نظریه ای، خودرای
رای مردم، عقیده مردم، رای مردمان بیرون از مجلس
[آمار] نظرپرسی عمومی
[حسابداری] اظهارنظر مقبول (حسابرسی)
اثبات، بحی، استدلال، برهان، مباحثه، مشاجره، نشانوند، مناظره، یک سلسله دلایل قابل قبول سایر معانی: دلیل، علت، چرایی، بحث، اقامه ی دلیل، جدل، محاجه، بگومگو، دعوا، خلاصه ی موضوع، چکیده ی داستان ...