آژینشده [عمومی] ویژگی بخشی از بدن که برای تزیین کردن با نوعی زیورآلات سوراخ شده باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] گنبد نفوذی،گنبد دیاپیری، دیاپیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسوخ کردن، سرتاسرسوراخ کردن، سرتاسر سوراخ شدن سایر معانی: سوراخ کردن (و از میان چیزی رد شدن)، توختن، رسو کردن، سرتاسرسورا کردن، سرتاسر سورا شدن
جا دادن، خواباندن، محاط کردن، دور گرفتن، فرو کردن، نشاندن، جاسازی کردن، در درون کار کردن سایر معانی: (آجر و غیره) کار گذاشتن، قرار دادن، به خاطر سپردن، (در ذهن) نقش بستن، ریشه دواندن، جاگرفت ...
موشکافی کردن، مورد مداقه قرار دادن، بدقت بررسی کردن سایر معانی: (با دقت) نگریستن، وارسی کردن، پشت و روی چیزی را امتحان کردن، (دقیقا) معاینه کردن، خواندن، ژرف نگری کردن
برش، ضرب، شکاف، چاک، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، زخم زدن، چاک دادن، بریده بریده کردن، تخفیف زیاد دادن، شکاف دادن سایر معانی: (با ایراد ضربه نه با مالیدن) بریدن، شکافتن، پاره کردن، دارای ...