سیما، منظر، رخ، لقاء، قیافه، تشویق کردن، پشتیبانی کردن سایر معانی: چهره، رخسار، صورت، رضایت دادن، پذیرفتن، صحه گذاشتن، تایید کردن، تاب آوردن، تحمل کردن، (قیافه ی حاکی از) رضامندی، پشتیبانی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی