مناظر متغیر اشیاء، منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل، تخیلات پی در پی و متغیر سایر معانی: (در اصل) فانوس چند رنگ و چند نقش که سایه روشن ها و تصویرهای گوناگون و زود گذر ایجاد می کرد، فانوس جادو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جن، مایه ترس ووحشت، لو لو سایر معانی: لولو، مایه ترس ووحشت
واهی، خیالی، پوچ
خیالی، خیال اندیش، خواب مانند، رویایی، خواب الود سایر معانی: خیال انگیز، رویاآمیز، اهل خواب و خیال، خیال باف، خیال پرور، مهبم، گنگ، (چشم) خمار، ملایم و خوشایند
(نادر) روحانی، مذهبی، روح مانند، شبح مانند، روحی، روح وش، خیالی
روشنایی شبانه بر روی باطلاق، چیز گمراه کننده، نور کاذب، شعله کمرنگ سایر معانی: (نوری که شب ها روی باتلاق زارها می رقصد) گول آتش، اغفالگر، واهی، گولزن، روشنایی شبانه بر روی زمین های باتلاقی ک ...
ملاقات کننده، مهمان، زائر، دیدارگر سایر معانی: شبح، روح، مهاجر، سیاح، سیار