[زمین شناسی] گل باریت بنگرید به : Braite rosette .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سخت، سنگلاخ، پرصخره سایر معانی: پرسنگ، سنگناک، (از نظر استحکام یا سختی یا ظلم) سنگ مانند، دشوار، صعب، مشتمل بر سنگ، سنگی، جنبان، لق، شل و ول، سست، گیج، لرزان، پرصلابت [عمران و معماری] سنگی ...
سفت، شق، پر مایه، چوب شده سایر معانی: سخت، خمش ناپذیر، سخته، سخت جنب، کند، گیردار، (طناب یا زه یا عضله و غیره) کشیده، تنگ، (عضله) کوفته، گرفته، ضرب دیده، دارای درد عضله (در اثر کار یا سرما و ...
تندر زده، رعد زده، گیج، هاج و واج، رعدزده، صاعقه زده، مات، مبهوت، حیرت زده
چوبی که براثر نفوذ آبهای معدنی غالبا حاوی سیلیس به سنگ تبدیل شده است [زمینشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان