حضیض سایر معانی: (نجوم) حضیض، حضیض زمین، حضی نقطه ای از مدار سیاره که بزمین نزدیکترباشد [عمران و معماری] حضیض [برق و الکترونیک] حضیض نقطه ای در مدار بیضوی که در آن ماهواره در دورترین فاصله ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] آرگومان فرودینه زمینی یکی از 6 عنصر کپلر که بیانگر چرخش یک ماهواره روی یک مدار است. آرگومان حضیض زمینی نقطه ای روی یک مسیر مداری است وقتی که ماهواره در نزدیکترین فاصله به زمین ب ...
دور، قلمرو، مدار، مسیر، حدقه، مسیر دوران، حدود فعالیت، بدور مداری گشتن، دایره وار حرکت کردن، دور زدن سایر معانی: (نجوم) مدار، پرگاره، گردجا، در مدار حرکت کردن، در دایره حرکت کردن، (ماهواره ی ...