انجام دهنده، وابسته به هنرهای نمایشی سایر معانی: بازیگر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هنرهای نمایشی (هنرهایی که در مقابل عده ای به اجرا در می آید - مثل رقص، تئاتر، موسیقی و غیره) [سینما] هنرهای نمایشی (سینما،تئاتر،اپرا،باله وغیره )
عملیاتی سایر معانی: عامل [حسابداری] عملیاتی [عمران و معماری] کارکرد [برق و الکترونیک] عملکرد، کار [ریاضیات] عملکرد، عامل
دانش اجرا [موسیقی] دانش و قراردادهایی که نوازنده را قادر به اجرا میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
دانش و قراردادهایی که نوازنده را قادر به اجرا میکند [موسیقی]