لرزان، مرتعش، پرطراوت و چالاک، به تپش در امده، در حال جنبش، تکریری سایر معانی: نوان، (رنگ) زنده، درخشان، روشن، پر جنب و جوش، زنده، پرجوش و خروش، پرشور، پویان، سرزنده، رجوع شود به: resonant ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توانایی، قدرت، نیرو، توان، فشار، زور، انرژی سایر معانی: شوق و حرارت، توانمندی
نیرو، زور، انرژی، زیپ، زیپ لباس را کشیدن، زیپ دار کردن، با سرعت و انرژی حرکت کردن سایر معانی: (صدای حرکت سریع مثلا صدای گذشتن پیکان یا گلوله از کنار گوش) صفیر، غژ، ویژ، فش، جر، (عامیانه) اشت ...
← انگشتنگاری پروتئین [زیستشناسی - پروتگانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
مربوط به دُشگواری [تغذیه]
هرگونه درد یا ناراحتی ناشی از غذا خوردن [تغذیه]
نوعی دُشگواری همراه با نفخ [تغذیه]
روغنی که از تقطیر گیاه نعنافلفلی به دست میآید [گیاهان دارویی]
گونهای نعنا با زمینساقههای افقی و خیزان در قاعده و ساقههای منشعب و اغلب مایل به قرمز، بیکرک یا با کرکهای کوتاه خارمانند در محل رگبرگها، و دارای برگ& ...
نوعی میوۀ سِته با بخش خارجی نسبتا سخت حاصل از روبَر یا بافت غیربَرچهای [زیستشناسی - علوم گیاهی]