خامه، اغل، خانه ییلاقی، قلم، کلک، شیوه نگارش، در حبس انداختن، نگاشتن، نوشتن، بستن سایر معانی: (مجازی) زندانی کردن، محدود کردن، آغل، گودانی، زاغه، کازه، مرغدانی، خباک، حیوانات درون آغل، رجوع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قلمدان
(در مورد نویسنده) اسم مستعار، نام قلم، نام مستعار نویسنده، نام نویسندگی
نوک قلم، سر قلم
مخفف: شبه جزیره، آبخست سان
[حقوق] وثیقه (یا ضمانت نامه) پرداخت جریمه در صورت عدم انجام تعهد
حقوق جزا، مجموعه حقوق کیفری سایر معانی: (حقوق) قانون کیفری [حقوق] قانون مجازات عمومی، مجموعه قوانین جزایی
[ریاضیات] بهره ی جزایی، بهره ی دیر کرد
[آمار] درستنمایی تاوانیده
[آمار] برآورد ماکسیمم درستنمایی تاوانیده
محوطۀ جریمه [ورزش] محوطهای در مقابل دروازه یا سبد که پیامد خطای عمد تیم مدافع در آن اعلام جریمۀ ضربه یا پرتاب مستقیم از سوی داور است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(فوتبال) محوطه ی هجده قدم، در فوتبال تاوانگاه [فوتبال] محوطه جریمه