در، صدف، مروارید، اب مروارید، مرواریدی، مروارید نشان کردن، با مروارید اراستن، صدف وار کردن سایر معانی: رودخانه ی پرل (در ایالت می سی سی پی - امریکا)، لولو، کسپرج، (از نظر زیبایی یا اندازه یا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوتاش پالیده، کربنات پتاسیم، شخار، کاربونات دوپوطاس خام
بندرگاه پرل هاربور (در هاوایی - امریکا)
آذرخش مرواریدی [علوم جَوّ] ← آذرخش دانهتسبیحی
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] پلیمریزاسیون تعلیقی
اب مروارید
[زمین شناسی] دولومیت صدفی،دولومیت مرواریدی یک کانی کربناته بلورین مانند آنکریت که دارای جلای مرواریدی است، به ویژه دولومیت.نیز نوشته می شود: Pearl sPar.
[پلیمر] جلای مرواریدی(صدفی)
رنگدانۀ صدفی [شیمی] رنگدانهای با ذرات بلوری و شفاف به شکل صفحات موازی که ظاهری شبیه به صدف به محصول میبخشد
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمه های مرواریددارد
همانند صدف، صدف نما، مروارید نما
مروارید وار سایر معانی: (از نظر شکل و رنگ و درخشش و غیره) مرواریدسان، در مانند، آراسته به مروارید یا صدف، لولویی، دری، مرواریدی، مروارید نشان، صدف پوش (شده)، (انگلیس - جمع) جامه ی سنتی میوه ...