معنی

در، صدف، مروارید، اب مروارید، مرواریدی، مروارید نشان کردن، با مروارید اراستن، صدف وار کردن
سایر معانی: رودخانه ی پرل (در ایالت می سی سی پی - امریکا)، لولو، کسپرج، (از نظر زیبایی یا اندازه یا شکل یا رنگ و غیره) مرواریدسان، در مانند، مروارید صید کردن، به شکل یا رنگ مروارید درآوردن، به صورت قطره های مروارید مانند در آوردن، دانه دانه شدن یا کردن، ساخته شده از صدف، رجوع شود به: mother-of-pearl، (رنگ) خاکستری مایل به آبی، درفام، صدفی، با مروارید آراستن، در آذین کردن، مردمک چشم
[زمین شناسی] مروارید، در، لولو،

دیکشنری

مروارید
اسم
pearl, nacre, bdelliumمروارید
oyster, shell, pearl, cowrie, ammonite, shardصدف
cataract, pearlاب مروارید
door, doorjamb, doorpost, pylon, wicket, pearlدر
فعل
pearlمروارید نشان کردن
pearlبا مروارید اراستن
pearlصدف وار کردن
صفت
pearlمرواریدی

ترجمه آنلاین

مروارید

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.