پایهبار [مهندسی مخابرات] دادههای کاربر که در مدار یا شبکه حمل میشود و از اطلاعات نشانکدهی/ سیگنالدهی و واپایش و سرایند جداست ...
واژههای مصوب فرهنگستان
درآمد بار [حملونقل هوایی] بار مفید هواگَرد که شامل سوخت و خدمۀ پرواز نمیشود و درآمدزاست
بار، بار کشتی، محموله دریایی سایر معانی: محموله، بار (به ویژه بار کشتی و هواپیما و ترن و کامیون)، فرسته، pl بارکشتی [عمران و معماری] بار [صنعت] محموله، کالا، بار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بار مفید هواگَرد که شامل سوخت و خدمۀ پرواز نمیشود و درآمدزاست [حملونقل هوایی]
بیشینه حجمی که به متر مکعب بر طبق مقررات در واگنهای مخزنی قابل بارگیری است [حملونقل ریلی]
دادههای کاربر که در مدار یا شبکه حمل میشود و از اطلاعات نشانکدهی/ سیگنالدهی و واپایش و سرایند جداست [مهندسی مخابرات]