سستی، رخوت، خستگی، بی میلی، سستی تب، تب سبک سایر معانی: بی حالی، بی رمقی، نا نداشتن، لختی، گیار، خماری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ستایش، ستایش کردن، علم کردن، مدح کردن، تمجید کردن سایر معانی: ستودن، حمد و ثنا کردن، تعریف، ارج گذاری، ثنا، مدیحه، مدح (به ویژه سرود نیایشی صومعه ها)، (معمولا l بزرگ) سرود نیایشی پگاه ...
به آب انداختن کشتی، شروع کردن، انداختن، روانه کردن، پراندن، پرت کردن، اقدام کردن سایر معانی: (موشک و غیره) پرتاب کردن (از کشتی هواپیمابر و غیره)، (ضربه یا مشت و غیره) زدن، وارد آوردن، (کشتی ...
تنبلی، کاهلی
سست، کند، تنبل، بطی ء، عاطل، درخورد تنبلی، کندرو سایر معانی: تن آسا، تن پرور، هنجام، لتره، لش، کیار، سنگین و آهسته، رخوت انگیز، سست کننده، باکندی حرکت کردن، سست بودن
مدارا، ملایمت، نرمی، شفقت، رحم، رقت قلب سایر معانی: پر مدارایی، ارفاق، سخت نگیری، آسان گیری، گذشت، عمل مدارا آمیز، کار گذشت آمیز
وکیل، نایب، ستوان، ناوبان، رسدبان سایر معانی: دستیار، یاور، مباشر، معاون، نایب (کسی که در غیاب کسی دیگر وظایف او را انجام می دهد)، (ارتش) ستوان
جگرواشان [زیستشناسی - علوم گیاهی] ← جگرواشتباران
واژههای مصوب فرهنگستان
ثبات قدم، وفاداری، سرسپردگی، وظیفه شناسی، صداقت سایر معانی: باوفایی، اخلاص
نقش دندهای [مهندسی بسپار - تایر] نوعی نقش رویه که در آن شیارها ناپیوسته و عمود بر محیط تایر است
جنون گاوی [علوم و فنّاوری غذا] بیماری مشترک بین انسان و حیوان که ازطریق مصرف گوشت گاو آلوده به انسان منتقل میشود
مرد دیوانه سایر معانی: آدم دیوانه