launch
معنی
به آب انداختن کشتی، شروع کردن، انداختن، روانه کردن، پراندن، پرت کردن، اقدام کردن
سایر معانی: (موشک و غیره) پرتاب کردن (از کشتی هواپیمابر و غیره)، (ضربه یا مشت و غیره) زدن، وارد آوردن، (کشتی و زیر دریایی و غیره) به آب انداختن، (معمولا با: out یا forth) به دریا رفتن، آغاز کردن، پرداختن به، دست زدن به، (کسی را) به کاری گماشتن، (در آغاز کردن کسب و غیره) به کسی کمک کردن، اقدام به کار تازه ای کردن، دست به کار شدن (معمولا با: out یا forth)، (با: into) سرگرم کاری شدن، غرق در کاری شدن، پرتاب، به آب اندازی، افکنش، مبادرت، پرتابش، (به ویژه پرتاب های فضایی) وابسته به پرتاب، پرتابی، پرتابشی، افکنشی، افکندن، هوا کردن، به هوا فرستادن، (سلاح آتشین) آتش کردن، قایق موتوری (بی سقف یا نیمه سقف)، به اب انداختن کشتی، مامور کردن
[کامپیوتر] شروع کردن، اقدام نمودن - 1- تبلیغ به نشر یک محصول جدید . ویندوز 95 در 24 آگوست سال 1995 انتشار یافت . 2- شروع یک برنامه ی کامپیوتری . به ویژه در سیستم عامل چند کاره . - آغاز کردن، راه انداختن .
[صنعت] شروع کردن، اقدام کردن، ورود به بازار ( تجارت )
سایر معانی: (موشک و غیره) پرتاب کردن (از کشتی هواپیمابر و غیره)، (ضربه یا مشت و غیره) زدن، وارد آوردن، (کشتی و زیر دریایی و غیره) به آب انداختن، (معمولا با: out یا forth) به دریا رفتن، آغاز کردن، پرداختن به، دست زدن به، (کسی را) به کاری گماشتن، (در آغاز کردن کسب و غیره) به کسی کمک کردن، اقدام به کار تازه ای کردن، دست به کار شدن (معمولا با: out یا forth)، (با: into) سرگرم کاری شدن، غرق در کاری شدن، پرتاب، به آب اندازی، افکنش، مبادرت، پرتابش، (به ویژه پرتاب های فضایی) وابسته به پرتاب، پرتابی، پرتابشی، افکنشی، افکندن، هوا کردن، به هوا فرستادن، (سلاح آتشین) آتش کردن، قایق موتوری (بی سقف یا نیمه سقف)، به اب انداختن کشتی، مامور کردن
[کامپیوتر] شروع کردن، اقدام نمودن - 1- تبلیغ به نشر یک محصول جدید . ویندوز 95 در 24 آگوست سال 1995 انتشار یافت . 2- شروع یک برنامه ی کامپیوتری . به ویژه در سیستم عامل چند کاره . - آغاز کردن، راه انداختن .
[صنعت] شروع کردن، اقدام کردن، ورود به بازار ( تجارت )
دیکشنری
راه اندازی
اسم
launchبه آب انداختن کشتی
فعل
drop, throw, cast, put, launch, tossانداختن
launch, send, dismiss, dispatch, haleروانه کردن
proceed, launchاقدام کردن
launch, toss, fling, hurtle, shy, throwپرت کردن
start, begin, start up, commence, tee off, launchشروع کردن
fling, squirt, fire, fly, jet, launchپراندن
ترجمه آنلاین
راه اندازی
مترادف
barrage ، bombard ، bung ، cast ، catapult ، discharge ، dispatch ، drive ، eject ، fire ، fling ، heave ، hurl ، lance ، pitch ، project ، propel ، send forth ، set afloat ، set in motion ، shoot ، sling ، throw ، toss