[ریاضیات] مخارج شرکت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کناره گیری، اجتناب، احتراز، طفره، طفره روی سایر معانی: دوری، پرهیز، خودداری، جلوگیری
همکاری، همدستی، خیانت، تشریک مساعی سایر معانی: همدستی، همکاری
خبرگی، مکتب، تجربه، ورزیدگی، اروین، ازمودگی، کارازمودگی، ازمایش، کشیدن، تحمل کردن، تجربه کردن سایر معانی: آروین، کارکشتگی، کارآزموده، کاردیدگی، سرگذشت، رویدادهای پیشینی (در عمر یک فرد یا گرو ...
مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، از روی لئامت دادن، بقناعت واداشتن سایر معانی: وظیفه ی محوله، کار، تکلیف، زمان اجرای کار، طول کار، دوران (کار)، (دوران) خدمت، کرانبند کردن، در مضیقه گذاشتن، ...
سامانهای دارای اطلاعات مکانی و نقشهسازی در سطح محلی برای تولید دانش توسط گروههای محلی و غیردولتی |||متـ . سام همگانی PPGIS [مهندسی نقشهبرداری] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شرکت مستقیم در یک کار یا کنش گفتاری [زبانشناسی]