هدف، طوطی، طوطی وار گفتن سایر معانی: (جانور شناسی) طوطی (راسته ی psittaciformes)، آدم مقلد، مانشگر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طوطی وار، طوطی وش
کسیکه چیزی را طوطی وار یاد میگیرد، مقلد
جعلی، بدلی، تقلیدی سایر معانی: سرمشقی، والوچی، مانشی، مقلد، (هنرمند) تقلید درآر، مقلدانه، مصنوعی، ساختگی، ناسره
پخش کننده شایعات افتضاح امیز سایر معانی: شایعه پراکن، رسوایی گستر، ننگ گستر