جانشینی [زبانشناسی] ← رابطۀ جانشینی
واژههای مصوب فرهنگستان
نمونه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمونه و سرمشق، شایان تقلید سایر معانی: (به ویژه رفتار و صفات فردی) نمونه، سرمشق، هشدار دهنده، عبرت انگیز، پند آموز، مسطوره ای، (به عنوان) نمونه از چیزی، نمونه ای، برای مثال، نمایشگر، ستوده ...
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی