پالان سایر معانی: پالان، پالان یالان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوشت گرده، زین، پالان زدن، زین کردن، تحمیل کردن سایر معانی: (اسب یا دوچرخه وغیره ) زین، سرج، پالان، (معمولا با: up) زین کردن، زین کردن و سوار شدن، وابسته به زین، زینی، وابسته به سواری، مناسب ...