saddle
معنی
سایر معانی: (اسب یا دوچرخه وغیره ) زین، سرج، پالان، (معمولا با: up) زین کردن، زین کردن و سوار شدن، وابسته به زین، زینی، وابسته به سواری، مناسب برای سواری با زین، (مسئولیت و غیره) بار کسی کردن، بر دوش کسی گذاشتن، به گردن کسی گذاشتن، پشت اسب (جایی که زین قرار می گیرد)، گرده، کمر، (از نظر شکل یا عمل یا محل قرار گیری) زین مانند، خط الراس کوه (که میان دو قله قرار داشته باشد)، ستیغ، (به ویژه گوشت گوسفند و آهو) پشت مازو، (به ویژه طیور) پشت و ران، بخش عقب (در برابر بال ها و سینه و گردن)، سواری کردن
[زمین شناسی] زین اسبی، فرورفتگی - در زمین شناسی ساختمانی؛ نقطه ای کم ارتفاع، افت یا فرورفتگی در امتداد سطح محوری یا راستای محوری یک تاقدیس. - در کانسارها؛ ریف تاقدیسی، سدل ریف. -
[نساجی] زین - سواری کردن - خرک
[ریاضیات] زین، خرک، مقره، زینی
[کوه نوردی] زینْ کوه، گردنه