1- (به شدت) درخشیدن، تابیدن، 2- سرکوب کردن، منکوب کردن 3- (عامیانه) مجبور به کم کردن قیمت شدن، قیمت را پایین آوردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جای خواب تهیه دیدن و خوابیدن
تیره کردن
[حقوق] مالک واقعی (در برابر مالک اسمی)، مالک منافع
[برق و الکترونیک] دیود شکست دو سویه نوعی دیود شکست کهه مشخصه ی معکوس آن برای ولتاژ اعمال شده مثبت یا منفی یکسان است .
داغان کردن، پراندن، بافوت درست کردن، علوم هوایى : خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز [مهندسی گاز] تخلیه، تخلیه تحت فشار، زیراب
[مهندسی گاز] لوله تخلیه
[مهندسی گاز] مخزن تخلیه
[نفت] صدا خفه کن - دمیدن
ورم کرده، دمیده شده سایر معانی: وزان، اسم مفعول: blow، نفخ کرده، پف کرده، باد کرده، آماسیده، به نفس نفس افتاده، وامانده، پر از مگس، مگس زده، اسم مفعول فعل blow3، شکوفا، پرغنچه، پرگل، شکفته ( ...
روغن کرچک دَمپرورد [شیمی] محصولی بسیار گرانرو به رنگ قهوهای مایل به قرمز که از دمش هوا در روغن کرچک خام حاصل میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] نشانگر فیوز پریده ( سوخته ) لامپ یانور هشدار دهنده که دو سر فیوز بسته و در صورت سوختن فیوز روشن می شود .