(به ویژه بمب اتمی - قدرت تخریبی و قتاله معادل با چند برابر جمعیت مورد هدف) کشتار چند برابر، فزونکاری، عمل افراطآمیز، استعمال بیش از حد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمقدار زیاد، زیاده از حد، زیاد، بحد افراط سایر معانی: مفرط، بسیار زیاد، بیش از حد، فزون گرانه
افراط، ازدیاد، ازدیاد خون در یک نقطه سایر معانی: فزونی، زیاد بود، (بیش از حد یا نیاز) فراوانی، کثرت، زیادتی