plethora
معنی
افراط، ازدیاد، ازدیاد خون در یک نقطه
سایر معانی: فزونی، زیاد بود، (بیش از حد یا نیاز) فراوانی، کثرت، زیادتی
سایر معانی: فزونی، زیاد بود، (بیش از حد یا نیاز) فراوانی، کثرت، زیادتی
دیکشنری
کثیف
اسم
proliferation, plethoraازدیاد
excess, indulgence, extravagance, overindulgence, plethora, superfluityافراط
plethoraازدیاد خون در یک نقطه
ترجمه آنلاین
انبوه
مترادف
deluge ، flood ، glut ، many ، much ، overabundance ، overflow ، overkill ، overmuch ، plenty ، profusion ، superabundance ، superfluity ، surfeit ، surplus