خشم، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، خوی، طبع، قلق، ابدیده کردن، درست ساختن، درست خمیر کردن، میزان کردن، مخلوط کردن، اب دادن، ملایم کردن سایر معانی: تعدیل کردن، توام کردن، درآمیختن، (فلز) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی