سفت کردن، سفت وسخت کردن، شق کردن سایر معانی: سفت کردن یا شدن، سخت کردن یا شدن، شدید کردن یا شدن، سی کردن، خشک ومصنوعی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفت کردن، ضخیم کردن، کلفت کردن، غلیظ کردن، غلیظ شدن، کلفت تر شدن، ستبر کردن، پرپشت کردن سایر معانی: ضخیم کردن یا شدن، کلفت کردن یا شدن، ستبر کردن یا شدن، غلیظ کردن یا شدن، پر مایه کردن یا شد ...
تودینهای خوشخیم و کندرشد در بخشهای مرکزی استخوان، معمولا در فک، متشکل از بافت همبند الیافی که در درون آن استخوان شکل میگیرد [علوم پایۀ پزشکی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان