موج، عیاشی، میگساری عیاشی سایر معانی: افراط، زیاده روی، بی بندوباری، (یونان و روم باستان - معمولا جمع) عیاشی و میگساری به افتخار یکی از خدایان (به ویژه dionysus)، عیاشی و میگساری چندنفره (هم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماهی خوراکی دندان دار سایر معانی: (جانور شناسی) پورگی (ماهیان تیره ی sparidae که فلس های درشت و باله های تیغی دارند)
عیاش، عیاش، میگسار و بادهپرست سایر معانی: پرستنده ی باکوس (خدای عشرت و میگساری در اساطیر یونان)، مست، عشرت طلب، باده گسار، (جمع) رجوع شود به: bacchanalia، آواز یا رقص به افتخار باکوس، مجلس ع ...
عیاشی سایر معانی: میگساری، عیاشی و بزن و بکوب (رجوع شود به: carouse)
کامش گروهی [روانشناسی] رفتاری جنسی که بیش از دو شرکتکننده دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
طرف، فرقه، قسمت، جمعیت، دسته، مهمانی، بزم، سور، یارو، بخش، فئه، حزب، دسته همفکر، دسته متشکل، مهمانی دادن یارفتن سایر معانی: هنگان، گروه، هیات، اکیپ، (عمل یا طرح و غیره) شرکت کننده، همباز، طر ...
هرزگی، عیاشی سایر معانی: (روم باستان - جشنواره ای که در حدود 17 دسامبر با افراط در عیش و نوش برگزار می شد) ساتورنالیا، روم قدیم جشن خدای زحل
شب نشینی، مهمانی شب سایر معانی: فرانسه مهمانی شب