اصلاح کردن، بهتر شدن، بهتر کردن، چاره کردن، بهبودی یافتن سایر معانی: بهتر کردن یا شدن، بهبود یافتن، بهسازی کردن، بهساختن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کافور زدن به، عرق کافور زدن سایر معانی: کافوردار کردن
(داروسازی) آمیزه ی کافور و انواع روغن ها که مرهم است، روغن کافوردار
[زمین شناسی] کیست کرات یک جلبک تک سلولی تیغ دار که داخل کیسه قرار دارد. خصوصاً یک کیست یا کیسه فشرده شده تاژکدار که دارای شباهت ریخت شناسی کمی با پوسته یا جام یا دهانه جنبنده می باشد. نسبت ق ...
جشن گرفتن، نگاه داشتن، بیادگار نگاه داشتن سایر معانی: (با جشن گرفتن و غیره) خاطره ی کسی یا چیزی را گرامی داشتن، بزرگداشت بر پا کردن، یاد کسی (یا چیزی را) زنده نگاه داشتن، به یاد آوردن، یادبو ...
[نفت] سکوی بتونی با دیواره ی مشبک
یکی شده، دارای شخصیت حقوقی، بصورت شرکت درامده سایر معانی: (شرکت) به ثبت رسیده، سهامی، شرکتی، تن آوردی، دارای ویژگی های شرکت های سهامی، مشترک، گروهی، جمعی، انبازین، (قدیمی) متحد، یکپارچه، همب ...
خدمات پذیرایی شرکتی [گردشگری و جهانگردی] پذیرایی از مهمانهای یک سازمان بزرگ تجاری که یک شرکت پذیرایی آن را سازماندهی میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] اساسنامه شرکت [حقوق] اجازه تأسیس شرکت، اساسنامه شرکت
جُرم شخص حقوقی [حقوق] تخطی مجرمانه از اساسنامه توسط یک شخصیت حقوقی مستقل یا مدیرعامل یا کارکنان یا نمایندۀ قانونی شرکت برای سودرسانی به شرکت ...
هویت شرکت [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی] تصویر راهبردی طرحریزیشده از شرکت بر پایۀ اصول و چشمانداز و اهداف بلندمدت و همچنین رنگها و طرحها و نشانهها ...
تصویر شرکت [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی] برداشت ذهنی افراد از یک شرکت یا بنگاه یا نمانام در مواجهه با نام آن