(بخشی از الکترون شناسی که با تمرکز دادن یا انکسار یا پراکنش پرتوهای الکترونی سروکار دارد) الکترون شناسی پرتوی [برق و الکترونیک] نورشناخت الکترونی ؛ پتیک الکترونی شاخه ای از الکترونیک که با ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(با فعل مفرد - فن تولید و سنجش و مهار نور توسط ابزار الکترونیکی) برق نورشناسی [برق و الکترونیک] الکترواپتیک، نور الکتریک شاخه ای از نور شناسی که در مورد اثر میدان الکتریکی بر پرتوهای نور گذر ...
(شاخه ای از نور شناسی که با فرستادن نور و تصویر و غیره از درون تارهای پلاستیکی سر و کار دارد) فیبر نوری [سینما] نورشناسی رشته ای [کامپیوتر] الیاف نوری؛ فیبر نوری - فیبر نوری کابلهایی که به ج ...
[برق و الکترونیک] اپتیک زیر قرمز؛ نورشناسی زیر قرمز مجموعه ی عدسیها،منشورها و سایر عناصر نوری که در تابش زیر قرمز استفاده می شوند.
[پلیمر] اپتیک خطی
[برق و الکترونیک] مغناطیس- نور شاخه ای از فیزیک که به تأثیر میدانهای مغناطیسی بر روی نور می پردازد .
نورشناسی هواشناختی [علوم جَوّ] بخشی از نورشناسی جوّ که به مطالعۀ گردههایی (patterns) میپردازد که با چشم غیرمسلح قابل رؤیت است|||متـ . اپتیک هواشناختی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] نورشناسی فیزیکی شاخه ای از نور شناسی که نور را به صورت حرکت موجی در نظر می گیرد که در آن انرژی نور به جای پرتو ها به وسیله جبهه امواج منتشر می شود .
بینایی، دید، بینش سایر معانی: قوه ی باصره، مراقبت
بینایی، الهام، خیال، بصیرت، تصور، دید، وحی، منظره، رویا، دیدن سایر معانی: حس باصره، بینش، نظر، ژرف بینی، خواب و خیال، تیناب، (به ویژه زن) مه روی، مه پیکر، خوش جمال، زیبا، در عالم خواب و خیال ...
نورشناسی مربوط به پرتوهای پیرامحوری [فیزیک]
سامانۀ تار نوری طراحیشده برای کار با تابش فرابنفش [مهندسی مخابرات]