عمل کمکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موسیقی، موزیکال، دارای اهنگ، موسقی دار سایر معانی: وابسته به موسیقی، موسیقیایی، خنیایی، رامشی، آهنگین، دارای موسیقی، به موسیقی درآمده، نمایش اپرا مانند که برخی مکالمات آن آوازی و خنیایی است ...
وابسته به یا توسط یا همانند ارکستر، ارکستری، ارکستروار، وابسته به انجمن نوازندگان، در خور ارکستر